فایل فلش مخصوص تلویزونهای اسمارت با شمارهای پارت نامبر tp.hv.553.pc821 نرم افزار با ظاهر لوگوی استارست می باشد

فایل فلش مخصوص تلویزیونهای اسمارت سازکار با پنلهای 43 تا 75 اینچ

نام نرم افزار: allupgrade_v553_sos

68750 تومان

عسل وحشی تهیه شده از بیشها و باغات اطراف دزفول استان خوزستان

مقدار موجودی 12/6 کیلو دوازده کیلو و ششصد کرم با شاخه محاسبه شده و بدون احتساب ظرف عسل

البته همان طور که میبینید شاخه ها تا حد امکان برداشته شده

و مقدار خیلی کمی که واقعا شاخه های مانده به آسانی قابل حذف و یا بررداشتن نیست

قیمت هر کیلو عسل 800 وتمان هست

  کدمحصول:534068

مقدار کل12کیلو

800000 تومان

دُهن الحنظل الاصلی (روغن هندوانه ابوجهل اصلی)

این محصول توسط عطار پیشکسوت تایید شده است

خرید و فروش روغن های گیاهی

به صورت 500 % ارگانیک و بهداشتی به همراه برگه آنالیز عرضه می گردد...

  کدمحصول:534062

مقدار کل18عدد

2200 تومان


نوشته شده توسط : كريم شريفي

مگر به دست‌هايت حنا بسته است

در سمنان اگر كسي چيزي در دست داشته باشد و به علت غفلت و سهل‌انگاري از دستش بيفتد به او مي‌گويند: «مگه دست‌هات حناست؟» يعني مگر به دست‌هايت حنا بسته است؟ شبي دزدي به خانه زن بيوه ثروتمندي مي‌رود. وقتي كه دزد وارد خانه مي‌شود متوجه مي‌شود كه زن هنوز بيدار است. خودش را به پشت پنجره اتاق مي‌رساند و مي‌بيند كه زن مشغول خمير كردن حنا است كه دست‌هاي خود را حنا ببندد. در اين موقع دزد وارد اتاق مي‌شود و با خنجري كه در دست داشته زن را تهديد مي‌كند كه اگر كوچكترين صدايي بكند او را خواهد كشت. بيوه ثروتمند كه از ماجرا باخبر مي‌شود به روي خود نمي‌آورد و لبخني مي‌زند و مي‌گويد چكار دارم كه سر و صدا بكنم من سال‌هاست كه شوهرم را از دست داده‌ام و از آن به بعد تنها مانده‌ام. دنبال شخصي مثل تو جوان برازنده مي‌گشتم. ترا حتماً خدا براي من فرستاده كه با تو ازدواج بكنم. دزد كمي به خود مي‌آيد مي‌بيند كه اين زن بيوه هم ثروتمند است و هم با جمال. كم‌كم با زن اخت مي‌شود و پيش زن مي‌نشيند و با او درباره ازدواج خودشان شروع به صحبت مي‌كند. زن به او پيشنهاد مي‌كند كه همين امشب بايد عروسي سر بگيرد. دزد مي‌گويد: «در اين نصب شبي ملا و آخوند از كجا پيدا كنيم كه صيغه عقد را بخواند؟» زن بيوه در جواب دزد مي‌گويد: «اصل كارت رضايت طرفين است وقتي هر دوي ما رضايت داشته باشيم عقد بسته شده است، من راضي تو راضي گور باباي قاضي، بيا از حالا من و تو عروس و داماد بشويم» دزد قبول مي‌كند. زن مي‌گويد: «چه بهتر از اينكه حنا هم حاضر است بيا دست‌‌ها و پاهايت را حنا ببندم چون بايد داماد بشوي» دزد غافل قبول مي‌كند، موقعي كه بيوه ثروتمند دست‌‌ها و پاهاي دزد را كاملاً حنا مي‌بندد به پشت‌بام خانه مي‌رود و داد مي‌زند «آي ديد ـ آي دزد» مردم به خانه زن بيوه مي‌ريزند و دنبال دزد مي‌كنند. دزد مي‌خواهد فرار كند اما پاهاي او ليز مي‌خورد و نقش زمين مي‌شود. خلاصه خود را به ديوار حياط خانه مي‌رساند. به محض اينكه ديوار را مي‌چسبد كه بالا برود و خود را به كوچه برساند دست‌هايش از ديوار ليز مي‌خورد و دو مرتبه به حياط مي‌افتد و نمي‌تواند فرار كند و مردم او را دستگير مي‌كنند. حاكم از او سؤال مي‌كند كه چرا و چطوري دستگير شدي دزد در جواب مي‌گويد: «دستام حنا بود».
منبع:farsibooks.ir



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 604
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

از گردنم بیفتی انشاالله

اين جمله، هم مثل است هم نفرين و قصه اي دارد
ميگويند: پيرزني بود سه پسر داشت و دو تا عروس، اما پسر كوچكش هنوز زن نگرفته بود. اين دو تا عروس هر روز به نوبت مادر شوهرشان را كول ميگرفتند و كارهاي خانه را به اين شكل انجام ميدادند چون كه ميترسيدند اگر مادر شوهرشان را زمين بگذارند و مواظب حال او نباشند پيرزن نفرين ميكند و شوهرهاشان عاق والدين ميشوند.
برادرها هرچه به برادر كوچكشان ميگفتند تو هم زن بگير اقلاً كمي به زنهاي ما كمك كند و كار آنها سبكتر شود قبول نميكرد و زير بار نميرفت براي اينكه ميديد انصاف نيست كه زن او هم مثل زنهاي دو برادرش به زحمت بيفتد يا نافرماني بكند و باعث بشود كه او عاق والدين بشود.
از قضا يك روز از كوچهاي ميگذشت ديد دختر كثيفي با حال پريشان و موهاي ژوليده در خرابه نشسته، پيش خودش فكر كرد، خوب است من اين دختر را به زني بگيرم از چند جهت ثواب است يكي اينكه اين دختر را از پريشاني نجات ميدهم چون كه هرچه باشد به پشت گرفتن مادرم از اين پريشاني براش سختتر نيست.
ديگر اينكه دو تا زن برادرهام راحت ميشوند و كارشان سبكتر ميشود و نوبت كول كردن مادرم يك روز عقب ميافتد و هر سه روز يك روز نوبتشان ميشود. خلاصه سراغ دختر را گرفت و آمد خانه، گفت: «برويد و فلان دختر را براي من عقد كنيد». برادرهاش شاد و خوشحال رفتند و دختر را عقد كردند و آوردند خانه. زن برادرها هم از شوهرشان خوشحالتر كه كمكي رسيده.
با آمدن نوعروس نوبت كول كردن مادر شوهر سه روز يك روز شد. اين نوعروس ديد كار مشكلي است كه هم يك پيرزن را به دوش بگيرد و هم كارهاي خانه را انجام دهد.
به فكر چاره افتاد. يك روز كه پسرها براي كار به صحرا رفته بودند و پيرزن هم از خواب بيدار نشده بود جاريهاش را صدا زد و گفت: «اگر چيزي به من بدهيد اين پيرزن را از سر خودمان وا ميكنم»
جاريها با التماس گفتند: «خواهر هرچي بخواهي به تو ميدهيم، اگر كاري ميتواني بكني معطل نشو» نوعروس گفت: «من از شما چيزي نميخواهم فقط گردنبند و دستبند و گوشواره و انگشتر مادر شوهرمان را ميخواهم» گفتند: «ما حاضريم آنها مال تو باشد».
گفت: «خيلي خب امروز نوبت من است كه مادر شوهرمان را كول بگيرم. نان هم بايد بپزم وقتي كه پيرزن را كول گرفتم و مشغول نان پختن شدم يكي از شما برويد بيرون و برگرديد و به من بگوييد كه نعش پدرت را پشت الاغ انداختهاند و دارند از صحرا ميآورند، ديگر كارتان نباشد من ترتيب بقيه كار را ميدهم» عروسها وقتي قول و قرارشان را گذاشتند، پيرزن از خواب بيدار شد بعد از اينكه ناشتاييش را خورد گفت: «امروز نوبت هر كه هست بيايد و كولم بگيرد». نوعروس فوري آمد و پيرزن را به كول گرفت و تنور را هم آتش كرده بود و داغ و آماده نان پختن بود. نوعروس همانطور كه پيرزن به پشتش بود آمد نشست و مشغول نان پختن شد. طبق قراري كه گذاشته بودند يكي از عروسها بيرون رفت و برگشت و با گريه و زاري گفت: «خواهر! لال بشم انشاءالله، نعش پدرت را روي الاغ انداختهاند و دارند از صحرا ميآورند».
نوعروس از جاش بلند شد و همانطور كه پيرزن پشتش بود خودش را از اين ديوار به آن ديوار ميزد و ميگفت: «واي پدرم» هرچه پيرزن فرياد ميكشيد كه «مرا بگذار زمين» ميگفت: «نه! من نميخواهم شوهرم عاق والدين بشه، هرچه باشه احترام تو واجبه!»
خلاصه پيرزن را آنقدر به اين ديوار و آن ديوار زد كه تمام بدنش خرد و خمير شد و زبانش هم گرفت و از پشت عروس افتاد زمين. عروسها مادر شوهر را بردند و تو رختخواب خواباندند و مشغول كارشان شدند. پسران پيرزن وقت غروب از صحرا برگشتند و ديدند مادرشان پشت هيچكدام از عروسها نيست قضيه را پرسيدند.
عروسها گفتند: «بعدازظهر يك مرتبه زبانش بند آمد و نتوانست حرف بزند ما هم خوابانديمش تو رختخواب». پسرها به بالين مادرشان رفتند و ديدند نخير دارد نفسهاي آخرش را ميكشد مثل اينكه منتظر آنها بوده كه بيايند. گفتند: «مادر حرف بزن چطور شده؟» پيرزن كه نميتوانست حرف بزند سينهاش را نشان داد، يعني خرد شده و اشاره ميكرد به عروس كوچكتر يعني او اينطورش كرده. عروس تازه گفت: «مادر شوهر مهربانم به من اشاره ميكند كه دوستش دارم ميگويد: گردنبدنم را به او بدهيد» بعد رو كرد به جاريها و گفت: «مگر اينطور نيست؟» گفتند: «چرا همينطور است. وقتي كه زبان داشت به ما گفته بود». خلاصه پيرزن هر عضوش را نشان ميداد و به نوعروس اشاره ميكرد كه او اينطورش كرده ـ نوعروس زرنگ آن را به نفع خودش تعبير ميكرد كه: «ميگويد انگشتر و دستبندها و چيزهاي داخل جيبم را بدهيد به عروس كوچكم» جاريها هم حرف او را تصديق ميكردند. به اين ترتيب همه اشياء زينتي و جواهرات پيرزن مال عروس كوچكش شد تا اينكه پيرزن جان داد و مرد و پسرها مشغول گريه شدند.
عروسها ديدند كه اگر گريه نكنند ممكن است شوهرهاشان شك كنند. شروع به گريه و زاري كردند. مردم پيرزن را كه بردند خاك كنند آنها اينطور نوحه سرايي ميكردند:
عروس اولي ـ درين درين اوي (گورش را عميق و عميقتر بكنيد ـ اي واي)
عروس دومي ـ اونان درين اوي (از عميق هم عميقتر بكنيد ـ اي واي)
عروس سومي ـ بواوزي من بونداگورموشم گنه گلوراوي (اين رويي كه من از اين پيرزن ديده ام بازهم برميگردد ـ اي واي).
منبع:persiankolbe.ir



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

داستان ضرب المثل مردی برای خلاص شدن از قیل وقال رفت و زن گرفت.


در زمان‌هاي قديم مردي بود كه چهل سالش شده بود و هنوز زن نگرفته بود. كار و بارش چاق بود. گاو زراعتي، گاو شيرده، گله گوسفندي، انبار گندمي، برنجي، اسب، مال و مكنت، اسباب و اثاث خانه، خلاصه همه چيز داشت. اما به هر مجلسي كه مي‌رفت و به هر جا كه مي‌رسيد مردم عوض احوالپرسي به او مي‌گفتند: «خب! كي خدا بخوا عروسي مي‌كني؟ كي مي‌خواي زن بسوني بياييم شيريني بخوريم؟» و از اين حرف‌ها. اينقدر گفتند و گفتند كه مرد بيچاره براي اينكه از شر حرف مردم خلاص بشود رفت و زني گرفت.
اما بختش ياري كرد و زن شكمو و خوش خوراكي گيرش آمد! اين زن عوض اينكه به كارهاي خانه برسد و جارو كند و لباس بشورد و غذا بپزد سه چهار تا جيب به لباسش دوخته بود و هميشه اين جيب‌ها پر از تنقلك و چيزهاي خوردني بود از صبح كه پا مي‌شد همينطور ماشاالله دهنش رو بود تا ظهر، تازه براي ظهر هم اگر مي‌خواست چيزي بپزد باز از نپخته‌اش مي‌خورد تا بپزد. بعد از ناهار هم همينطور توجيبي‌هاش را مي‌جويد و براي زن‌هاي همسايه حرف مي‌زد تا عصر، شامم مثل ناهار هيچوقت پهلوي شوهرش چيزي نمي‌‌خورد. هرچه شوهر بدبخت اصرار مي‌كرد كه چيزي بخورد مي‌گفت: «خوراكم كجا بود؟ منم خدا مثل بعضي از زن‌ها سيلم كرده».
دو سه سالي گذشت. مرد بيچاره ديد هستي‌اش از دست رفت. گله رفت، دكان رفت، گاوهاي شيرده رفت و انبار گندمي و برنجي به سر سال نمي‌رسد و هرچه بود رفت و در «چه بكنم» دچار شد.
ايندفعه مردم كه به او مي‌رسيدند مي‌گفتند: «ماشاالله؟ عجب زن خوش خوراكي به چنگ آوردي، ده تا دكان آجيل‌فروشي كم‌تونه». به سال چهارمي نرسيده بود كه يك بار ميهماني براشان آمد. مرد زود يك مرغ چاق خريد و سرش را بريد و به زنش داد و گفت: «اين ميهمان براي من خيلي عزيز است يك شام خوبي بپز». تا مرد ايستاده بود يك من برنج از تو خانه آورد و شروع كرد با مردش صحبت كردن و با خودش مي‌گفت: «چه بپزم؟ چه نپزم؟» و همينطور كه داشت برنج پاك مي‌كرد يك مشت هم تو دهنش مي‌ريخت و مي‌جويد. مرد تو فكر رفته بود و نگاه مي‌كرد و با خودش مي‌گفت: «ما يك نفر ميهمان داريم اين زن اين همه برنج را براي كي مي‌خواد؟» زن هم كه داشت برنج پاك مي‌كرد، هم پاك مي‌كرد، هم تند و تند برنج‌هاي خشك را مي‌جويد. مرد، آنقدر اوقاتش تلخ بود كه طاقت نياورد بايستد و رفت.
عاقبت ميهمانشان آمد و موقع شام خوردن شد. مرد دستور شام داد و زن كم خوراك! فوري شام حاضر كرد و خودش رفت كنار. مرد ديد مرغ نصفه است و شام هم شام آن برنج عصري نيست خيلي اصرار كرد به زنش كه: «بيا شام بخور ميهمونمون غريبه نيست». زن هم گفت: «نمي‌تونم بخورم شما بخورين».
ميهمان بدبخت هم كه از قضيه خبر نداشت هي مي‌گفت: «دده بيا شام بخور» مرد ديگر طاقت نياورد رفت و ديگ غذا را آورد. خدا بده بركت، ديگ پر پلو بود و روش هم نصفه مرغ و خورشت بود.
مرد از دق دلش به ميهمانشان گفت: «اين زن بدبخت من هيچ خوراكي نداره!» و به زنش اشاره كرد و گفت: «بيا اين شام ما واسي تو و آن ديگ براي ما!» زن جلو ميهمان چيزي نگفت و از اتاق بيرون رفت.
مرد بيچاره كه از هستي فارغ شده بود چون پيش اهل محل و اطراف آبرو داشت نتوانست زنش را طلاق بدهد و يك دست رختخواب با خودش برداشت و رفت. هرجا كه مي‌رسيد و مي‌ديد كه كسي دارد از زندگي خودش تعريف مي‌كند او مي‌گفت:

«اگه گوت خوش خوراك شد سرت بنه بخوس»
«اگه زنت خوش خوراك شد جلت وردار در رو»

منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 448
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

والله من هم تو همان فكر بودم!




 
اگر كسي كار احمقانه‌اي بكند كه بر او نكته بگيرند و جواب قانع‌كننده‌اي نداشته باشد به عنوان اعتراف و پوزش خواهي ضمني اين مثل را مي‌گويد. مي‌گويند مردي براي دزديدن هندوانه و خربزه سر جاليزي رفت و مقدار زيادي هندوانه و خربزه چيد و توي گوني ريخت. وقتي كه خواست در گوني را ببندد جاليزبان مثل اجل معلق سر رسيد و پرسيد: «اينجا چكار مي‌كني؟» مرد گفت: «والله از راه مي‌گذشتم باد سختي وزيد و طوفان مرا انداخت توي جاليز تو» جاليزبان پرسيد: «خوب هندوانه و خربزه را كي كند؟» مرد گفت: «طوفان مي‌خواست مرا با خودش ببرد من هم هر مرتبه دست مي‌انداختم و هندوانه و خربزه‌‌ها را مي‌گرفتم يكي‌يكي كنده مي‌شد» جاليزبان باز پرسيد: «همه اينها درست! كي آنها را توي گوني ريخت؟» مردك فكري كرد و گفت: «والله من هم تو همان فكر بودم!».
منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

تو هم قاصد هنگام شده‌اي؟

هنگامي كه يك نفر ساده‌لوح از روي بي‌فكري كار عبث و بي‌مطالعه‌اي انجام داده باشد به او مي‌گويند تو هم قاصد هنگام شده‌اي؟ مي‌گويند: روزي، روزگاري، كدخداي ده هنگام به جارچي گفت: «صدا كن و به فلاني بگو، فردا بايد به اهرم بروی» فردا صبح، قاصد بي‌اينكه خانه كدخدا برود يا بداند كه كدخدا چه كاري دارد راه مي‌افتد و غروب همانروز مي‌رسد به خانه كدخداي اهرم و مي‌گويد: «كدخداي هنگام مرا فرستاده! ولي نمي‌دانم چكار داشته!» كدخدا هم كه مي‌بيند قاصد آدم نادان و احمقي است، مي‌گويد: «سنگ دو من و نيم از من خواسته!» قاصد بيچاره فرداي آن روز سنگ دو من و نيم را برمي‌دارد و مي‌برد به هنگام، كدخداي هنگام هم براي اينكه قاصد را بيشتر اذيت بكند مي‌گويد: «نه! من مي‌خواستم تو سنگ يك من و يك چارك را به اهرم ببري، و يك سنگ يك من و يك چارك ديگري از آنجا بياري» خلاصه، قاصد، نامه كدخدا را كه پيغام اصلي بوده با سنگ دو من و نيم و سنگ يك من و يك چارك برمي‌دارد و راهي اهرم مي‌شود.
منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 504
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

چه خبره مگه كار دختر جعفر را كردي؟



 
هركس يك كاري كه كسي نكرده بكند كه بخواهند خيلي از او تعريف كنند مي‌گويند: «‌ها! فلاني كار دختر جعفر را كرد». يا اگر كسي به خاطر كاري خيلي خودنمايي بكند و بخواهند مذمتش كنند مي‌گويند: «چه خبره مگه كار دختر جعفر را كردي؟» مي‌گويند در اسفندآباد ابرقو يك اربابي زندگي مي‌كرد كه خيلي ظالم و بي‌رحم بود و اسمش هم «سرورخان» بود. يكي از ظلم‌هاش اين بود كه از مردم «بيگاري» مي‌گرفت. مثلاً وقتي مي‌خواست خانه‌اي بسازد يا ديواري بكشد مردم را به زور سر كار مي‌برد. تا اينكه يك شب عروسي يك پسري بوده. فردا كه مي‌شود داماد را به زور مي‌برد سر كار تا گل بسازد و خنچه بزند. عروس كه توي خانه بوده، فكر و خيال به سرش مي‌زند و دلش هواي شوهرش را مي‌كند. مي‌آيد سر كار، پيش مردها كه كار مي‌كرده‌اند و چادرش را از سرش برمي‌دارد و شلوارش را بالا مي‌زند و بنا مي‌كند گل لگد كردن. مردها مي‌گويند: «تو جلو اين همه مرد خجالت نمي‌كشي چادرت را زمين گذاشتي و شلوارت را بالا زدي و گل لگد مي‌كني؟» عروس مي‌گويد: «طوري نيست اگر مي‌دانستم عيب دارد اين كار را نمي‌كردم» همينطور كه كار مي‌كردند «سرورخان» پيدايش مي‌شود؛ وقتي كه خوب نزديك مي‌شود زن چادرش را به سرش مي‌كشد و رويش را تنگ مي‌گيرد و كناري مي‌نشيند. مردها موقعي كه رفتار او را مي‌بينند مي‌گويند: «ما چند نفر مرد، اينجا كار مي‌كرديم روبه ‌روي ما اصلاً رو نگرفتي حالا از سرورخان اينطوري رو گرفتي و كناري نشستي!» زن جواب مي‌دهد: «سرورخان مرد بود از او رو گرفتم شماها زن بوديد ازتان رو نگرفتم!» مردها مي‌گويند: «چطوره كه سرورخان مرد هست و ماها زنيم؟» زن جواب مي‌دهد: «او مرد هست كه شماها را به زور مياره سر كار، شماها اگر مرد هستيد او را بگيريد بگذاريد لاي چينه!» مردها كه اين سرزنش و سركوفت را مي‌شنوند خونشان به جوش مي‌آيد و سرورخان را مي‌گيرند و مي‌گذارند لاي چينه اما يك تكه از لباسش را بيرون از چينه‌‌ها نگه مي‌دارند كه باقي بماند و عبرت ظالم‌هاي ديگر بشود و اين قصه به يادگار بماند. چون اسم پدر اين دختر جعفر بوده مي‌گويند: «مگر كار دختر جعفر را كردي؟»
منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

یارانه تیر ۹۵ – زمان واریز یارانه تیر ۱۳۹۵

مجموعه : اخبار , اخبار اقتصادی 

یارانه تیر ۹۵, زمان واریز یارانه تیر ۹۵, زمان دقیق واریز یارانه تیر ۹۵, تاریخ واریز یارانه تیر ۹۵, زمان واریز یارانه تیر ۱۳۹۵, یارانه تیر ۱۳۹۵

به اطلاع می رساند «شصت و پنجمین»مرحله یارانه نقدی مربوط به تیرماه ۱۳۹۵ به ازاء هر نفر ۴۵۵٫۰۰۰ ریال ساعت ۲۴:۰۰ روز شنبه مورخ ۱۳۹۵/۰۴/۲۶ به حساب سرپرستان محترم خانوار واریز و قابل برداشت خواهد بود.

در ۳ ماهه ابتدایی سال ۹۵ در تاریخ ۲۶ هر ماه یارانه واریز گردیده و زمان پرداخت یارانه این ماه نیز ۲۶ تیر اعلام شده است .

یارانه نقدی تیر ۹۵ صبح روز یکشنبه ۲۷ تیر ۹۵ قابل برداشت است.



:: موضوعات مرتبط: زمان دقیق واریز یارانه نقدی , ,
:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

چون فردي ناكس و ناجوانمرد به مردي مهربان و زورمند توهين كند و او ماجرا را ناديده گيرد و از آن ديار برود و مردم گويند: «فلاني از اينجا رفت و گفت: اين سرزمين ماندن ندارد».
روزي شيري توي دره‌اي خوابيده بود و يك لاشه گوسفند هم جلوش بود كه نصف آن را خورده بود و نصفش مانده بود. روباهي از دور داشت مي‌آمد كه از لاشه بخورد. شير خودش را به خواب زد و گفت: «حالا كه من خوردم و سير شدم بگذار او هم بياد و بخورد» روباه براي اينكه مطمئن بشود او خواب است يك روده برداشت و به دست و پاي شير بست آن وقت شروع كرد به خوردن. خوب كه سير شد رفت.
شير خواست حركت كند اما آفتاب گرم روده را خشك و محكم كرده بود، هرچه كرد نتوانست حركت كند، گفت: «رفتم ثواب كنم كباب شدم» و همانطور خوابيد تا موشي از سوراخ درآمد و شروع كرد به پاره كردن روده و بندبند روده را پاره كرد و رفت توي سوراخش.
در اين وقت شير حركت كرد كه برود يك شير ديگر او را ديد و گفت: «كجا ميري؟» شير اولي گفت: «ميرم كه از اين سرزمين دور بشم» رفيق او گفت: «چرا؟ چه بدي از ما ديدي؟» شير گفت: «جايي كه روباه بياد دست مرا ببندد و موشي دست مرا باز كند ديگه تو اين سرزمين ماندن نداره!» روايت دوم
شير و روباهي در بيشه‌اي زندگي مي‌كردند. در كنار اين بيشه كشاورزي يك تكه زمين داشت و مشغول شخم زدن زمين خود بود و خر خود را سر داده بود تا بچرد. شير و روباه از بيشه بيرون آمدند شايد لقمه و طعمه‌اي به دست بياورند. شير چشمش به خر افتاد كه مشغول چرا بود.
شير به روباه گفت با اينكه مي‌گويند تو در حيله‌گري و حقه‌بازي رودست نداري من تا امروز هنري از تو نديده‌ام اگر زرنگي و حيله‌گري خودت را به من ثابت كردي آن وقت درست است. روباره پرسيد چطور ثابت كنم؟ شير جواب داد آن زارعي را كه دارد زمينش را شخم مي‌زند مي‌بيني؟ روباه گفت: بله، شير گفت آن خري را هم كه نزديكي‌هاي او دارد مي‌چرد مي‌بيني؟ روباه باز گفت بله. شير گفت اگر رفتي و آن خر را گول زدي و به بيشه آوردي تا بخوريم معلوم مي‌شود هنر داري. روباه گفت: خيلي خب! شما اينجا بمانيد تا من بروم و كار را درست كنم.
شير در بيشه ماند و روباه راه افتاد و رفت تا به او نزديك شد. خر كه از صاحبش دور افتاده بود سرش را بالا كرد و تا چشمش به روباه افتاد، اول ترسيد ولي بعد كه به جثه و هيكل او نگاه كرد ايستاد. روباه به او رسيد و سلام كرد، خر هم جوابش داد. روباه به خر گفت رفيق! اينجا چه مي‌كني؟ خر گفت صاحبم تازه بار از گرده‌ام برداشته و مي‌خواهم تا او دارد شخم مي‌زند كمي بچرم. بعد هم كمي درددل كرد كه اين صاحبم آنقدر اذيتم مي‌كند و از گرده‌ام كار مي‌كشد كه تمام پشت و كمرم زخم شده. روباه گفت حالا هم كه مي‌خواهي بچري تكليف خودت را نمي‌داني. اينجا كه چيز دندان‌گيري ندارد و همه‌اش خار و خاشاك است. آن هم آنقدر نزديك به او هست كه تا دو تا پوز به اين خارها نزده‌اي صاحبت كارش تمام مي‌شود و باز به سراغت مي‌آيد و بار روي پشتت مي‌گذارد.
خر گفت پس مي‌گويي چكار كنم؟ روباه گفت اگر از من مي‌پرسي بايد به حرفم هم گوش بدهي. آن بيشه را مي‌بيني؟ خر گفت بله مي‌بينم آنجا چه خبر است؟ روباه گفت آنجا آنقدر علف خوب و بو نزده دارد كه حد و حساب ندارد. اگر از من مي‌شنوي بيا تا تو را به آنجا ببرم و از دست اين صاحب بيرحم هم خلاص بشوي و ديگر كار هم نكني.
خلاصه روباه باز با حرامزادگي و حيله به خر گفت يواش‌يواش به بهانه چريدن از اينجا راه بيفت و وقتي كه از صاحبت دور شدي برو توي بيشه و مشغول چريدن بشو من هم آنجا هستم. خر يواش‌يواش به بهانه چريدن از نزديك صاحبش دور شد تا به بيشه رسيد و با عجله وارد بيشه شد.
شير كه گرسنه بود با عجله جستن كرد تا او را بگيرد اما خر فرار كرد و بدو برگشت پيش صاحبش. روباه كه مواظب اوضاع بود رفت توي بيشه و به شير گفت شما چرا همچي كرديد؟ چرا دستپاچه شديد؟ مي‌خواستيد بگذاريد وارد بيشه بشود و يك كمي بگردد آن وقت بگيريدش. شير جواب داد تا اينجا كه هنري نكردي براي اينكه خر نمي‌دانست كه من اينجا هستم و آمد. حالا اگر رفتي و او را آوردي درست است.
روباه دوباره به سراغ خر رفت و گفت چرا برگشتي؟ چرا آنجور فرار كردي، خر گفت او كي بود آنجا؟ روباه جواب داد او پادشاه بيشه است. خر گفت را مي‌خواست مرا بگيرد؟ روباه گفت: بابا ايوالله! او با تو كاري ندارد.
او فقط مي‌خواست راه و چاه را به تو نشان بدهد، او مي‌خواست به تو بگويد كه از كجا آب بخوري، كدام علف شيرين و خوردني است، كجا باتلاق است كه تو در باتلاق فرو نروي. خر گفت راست مي‌گويي؟ روباه گفت دروغم چيست كه به تو بگويم؟ من در عمرم دروغ نگفته‌ام... و با همين حرف‌‌ها او را خام كرد و برگشت پيش شير و گفت قربان! وقتي خر خدمتتان شرفياب شد تا مدتي به او اعتنا نفرماييد تا خيال نكند خطري در پيش است، به او مهلت بدهيد سرگرم آب و علف بشود آن وقت در يك چشم به هم زدن كارش را بسازيد. شير قبول كرد و خر هم كه چشمش به علف سبز افتاده بود دوباره يواش‌يواش به بهانه چريدن از صاحبش دور شد و وقتي خاطرجمع شد كه صاحبش او را نمي‌بيند بدو بدو به بيشه آمد و آرام‌آرام شروع كرد به خوردن علف... كه باز چشمش به شير افتاد اما ديد به او اعتنايي ندارد. خر پيش خودش گفت روباه راست مي‌گفت كه اين با من كاري ندارد و مشغول چريدن شد و كم‌كم به وسط‌هاي بيشه رسيد. گوش‌هايش را پايين انداخته بود و در فكر خوردن بود... كه يك مرتبه شير پريد روي گرده او و در يك چشم به هم زدن پاره پاره‌اش كرد. روباه حرامزاده كه از چند قدم دورتر اوضاع را مي‌پاييد آمد جلو. شير به روباه گفت من مي‌روم سر چشمه تا دست و صورتي صفا بدهم اگر تو گرسنه‌اي يك تكه‌اش را بخور تا من برگردم اما چشم و گوش و دل او را دست نزن.
شير اينها را گفت و رفت. روباه پيش خودش گفت حتماً اين جاهاي خر خيلي خوشمزه است كه مي‌خواهد خودش بخورد. بعدش چشم خر را درآورد و خورد، گوشش را هم خورد و پوزه باريكش را توي شكم او كرد و دلش را هم خورد و كنار نشست.
شير برگشت و ديد خبري از گوش و چشم و دل خر نيست. به روباه گفت چرا اينجور كردي؟ روباه خودش را به نفهمي زد گفت چكار كردم؟ شير گفت پس چشم و گوش و دل خر كو؟ گفت خر چشم نداشت. شير گفت تو تا حالا خر بي‌چشم كجا ديدي؟ روباه گفت همينجا... اگر اين خرچشم داشت و شما را مي‌ديد لابد فرار مي‌كرد. شير گفت قبول دارم گوشش كو؟ روباه جواب داد گوش هم نداشت گفت آخر همچو چيزي ممكنست؟ گفت بله به دليل اينكه اگر گوش داشت صداي نعره‌هاي شما را مي‌شنيد و فرار مي‌كرد. شير گفت اين هم قبول، ولي دلش كو؟ روباه گفت دل هم نداشت، اگر دل داشت دفعه اول كه شما به او حمله كرديد مي‌ترسيد و دوباره نمي‌آمد.
شير گفت: روباه! حقا كه موذي و حيله‌گري، انگشت را جلو بيار تا خاك رو انگشتت بريزم!... روباه تعظيمي كرد و گفت حالا من هم عرضي دارم. شير با غرور گفت بگو. روباه گفت مردم از زور و قوت شما خيلي صحبت مي‌كنند اما من باور نمي‌كنم تا به چشم خودم نبينم. شير جواب داد خب! چكار كنم تا به تو ثابت كنم كه زور مرا هيچكس ندارد؟ روباه گفت اجازه بدهيد تا من روده اين خر را به دست و پاي شما ببندم و شما آن را پاره كنيد. شير گفت اينكه چيزي نيست. روباه گفت به شرط اينكه چند دقيقه توي آفتاب بخوابيد. شير قبول كرد و روباه هم روده‌هاي خطر را درآورد و به دست و پاي شير بست و شير هم جلو آفتاب خوابيد البته روباه مي‌دانست كه كار شير را ساخته، براي اينكه روده وقتي خشك بشود چنان محكم مي‌شود كه پاره‌ شدني نيست. روباه نگاهي به شير كرد و راه افتاد رفت.
شير بعد از چند دقيقه زور زد تا روده را پاره كند اما هرچه فشار آورد و هرچه غريد نتوانست آن را پاره كند. عاقبت از خشم و خستگي و تشنگي از هوش رفت و بيهوش شد.
اتفاقاً در همان بيشه لانه موشي بود. موش بيرون آمد تا طعمه‌اي به دست بياورد، چشمش به شير افتاد و بوي روده‌‌ها را شنيد و جلو رفت و با دندان‌هاي تيزش شروع كرد به جويدن روده‌‌ها و بعد هم راهش را كشيد و رفت دم سوراخش نشست. بعد از مدتي شير يك كمي به هوش آمد و يك فشاري به روده‌‌ها داد ديد دست و پايش باز شد. وقتي نگاه كرد ديد سوراخ موشي پهلوي دستش هست و موشي آنجا نشسته است.
شير بلند شد و سر چشمه رفت و مقداري آب خورد و جاني گرفت. بعد با خودش گفت جايي كه روباهي دست و پاي تو را ببندد و موشي دست و پايت را باز كند جاي تو نيست... پشت به بيشه رو به بيابان راه افتاد و رفت. منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

داستان ضرب المثل لوح محفوظ

افرادي كه حافظه بسيار قوي و نيرومند داشته باشند و مطالب و محفوظات را كمتر فراموش كنند به لوح محفوظ تشبيه و تمثيل مي كنند و مي گويند: فلاني لوح محفوظ است. يعني آنچه در لوح ضميرش نقش بسته هرگز زايل و زدوده نمي شود. بديهي است وقتي كه اين لوح شناخته شود ريشه و علت تسميه آن به دست خواهد آمد. در واقع بايد گفت لوح محفوظ برنامه تكويني اين جهان است كه به مشيت و اراده الهي صورت تحقق و تكوين يافته است. مقدرات تمام موجودات و مخلوقات عالم با قلم صنع در اين لوح ثبت و ضبط شده تا فرشتگان بتوانند در آن لوح نگاه كنند و با اطلاع و آگاهي از قضا و قدر موجودات در مقام اجرا و امتثال اوامر صادره از مصدر رب الارباب برآيند. از كعب الاحبار راجع به اسرافيل و وظايفش سؤال شد، جواب داد: «اسرافيل از فرشتگان مقرب است كه در ميان دو چشمش به قول انس به مالك در محاذي جبين اسرافيل لوحي از جوهر قرار دارد. هر گاه مشيت الهي بر صدور حكم و فرمان تعلق گيرد قلم را دستور دهد تا حكم و فرمان را بر آن لوح بنويسد. آن گاه لوح محفوظ را ميان دو چشم اسرافيل نگاه مي دارند: «اول اسرافيل از جريان اطلاع يابد آن گاه مجموع ملائكه را آگاه گرداند و فوجي از فرشتگان كه بر آن قضيه و حادثه موكل باشند بدان فهم ارسال فرمايد. ( مقايسه نماييد با نحوه كار ابررايانه ها )» جنس ماهيت لوح محفوظ به روايات مختلف از دره بيضا آفريده شده صفحات آن از ياقوت احمر و كتابت آن از نور است. در ازاي لوح پانصد ساله راه و پهناي آن مسافت ميان مغرب و مشرق است. روايت ديگر طول لوح را فاصله بين زمين و آسمان نقل كرده است. از ابن عباس راجع به معراج پيامبر اسلام روايت شد كه فرمود : «مرا تا آنجا بردند كه صداي قلم را بر لوح در حين نوشتن مي شنيديم و فرايض آنجا به من تعليم شد.»
آنچه در لوح محفوظ ثبت و ضبط مي شود از بندگان مخفي و پنهان است و تا زماني كه به منصه ظهور و بروز نرسد هيچ كس از آن آگاهي ندارد
منبع:yjc.ir



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

گاهی اتفاق می افتد که انسان از نزدیک ترین کسانی که همه گونه توقع و انتظار از او متصور است خیانت خلافی در امر امانت و راز داری می بیند که هرگز در مخیله اش چنان عمل غیر متصوره خطور نکرده است. در چنین موقعی و مورد با تعجب و تاثری زاید الوصف می گوید: عمرو در امانت خیانت نکرد تو چرا؟ و مقصود از این عمرو همان عمرو عاصی است که شیعیان نسبت به او از لحاظ خیانتی که داشت و خیانتی که در جنگ صفین نسبت به حضرت علی بن ابی طالب (ع) ورزیده با نظر بغض و عداوت می نگرند و به همین ملاحظه با استفاده از این ضرب المثل در واقع می خواهد بگویند که عمروعاص با آن همه خباثت ذاتی در حفظ امانت و اسرار امین بود تو چرا در لباس دوستی و خصوصیت خیانت ورزیدی؟ ولی فکر می کنم علت و جهت دیگر که معقولتر به نظر می رسد این باشد که چون اکثریت مردم ایران به صرف و نحو زبان عربی آشنا نبوده اند خیال می کرده اند که طرز تلفظ عمرو با عمر فرقی ندارد در حالی که اگر فرقی نداشت یکی را با" و" و دیگری را بدون"و" نمی نوشته اند. منبع:sarapoem.persiangig.com

 



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 469
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

تا نخورم نخسبم



 
اين قصه در يزد ضرب‌المثل است و اگر بچه‌اي كركر كند، مادرش به او مي‌گويد: «هان، تو هم كارونه دختره كردي كه مي‌گفت: تا نخورم نخسبم».
يه روزي بود و يه روزگاري، يه زني بود و يه دختر داشت. دختر از كودكي عادت كرده بود كه هروقت مي‌خواست بخسبد بايد يه مشت بخورد، و هر موقع كه كتك يا مشت نمي‌خورد نمي‌خسبيد و مي‌گفت: «تا نخورم نخسبم!» زد و اين دختر بزرگ شد و به سن عروسي رسيد. عروس كه شد و او را به خونه بخت بردند، شب كه مي‌شد چادر نمازش را سر مي‌كرد و كنار اطاق مي‌نشست، بيچاره شوهر كه خبري نداشت هي به زنش مي‌گفت: «برخيز، برو بخسب» زن جواب مي‌داد: «تا نخورم، نخسبم!» مرد بيچاره انواع و اقسام خوراكي‌‌ها را پهلويش مي‌گذاشت ولي او تا صبح همينطور چادر به سر، كنار اطاق مي‌نشست، صبح دوباره رو مي‌شد و به كارهاي خانه مي‌پرداخت. چند شب و روزي به همين ترتيب گذشت. شوهر هم خيلي ناراحت بود كه چرا زنش نمي‌خوابد، يك روز شوهر قضيه را به مادر و خواهرش گفت. مادر و خواهر مرد چادر چاقچور كردند و به خانه مادرزن رفتند و گفتند: «يعني چه؟». دختر شما شب‌‌ها ذكر زبانش اين است كه: «تا نخورم نخسبم!».
مادرزن گفت: «امشب وقتي چادرش را سر مي‌كند و كنار اطاق مي‌نشيند يه مشت به گرده او بزنيد، اووخ مي‌خسبد». شب شوهر همين كار را كرد، ديد بله زنش فوري چادرش را كنار گذاشت و به رختخواب رفت و خوابيد. منبع:iketab.com



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , دنیای ضرب المثلها , ,
:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

مصرف غذاهاى بسيار تند از علل بروز سرطان دهان است

مصرف غذاهاى بسيار تند از علل بروز سرطان دهان است
يكى از عواملى كه باعث بروز سرطان‏هاى دهان مى‏شود، مصرف غذاهاى تند است.
استعمال سيگار و الكل، تابش نور خورشيد، مقاومت كم بدن، ويروس‏ها و غذاهاى تند از علل به وجود آورنده سرطان دهان هستند. همچنين تيز بودن و پريدن تكه‏اى از دندان كه منجر به تحريك و آسيب به زبان و حتى دهان مى‏شود، نيز مى‏تواند منجر به سرطان‏هاى دهانى گردد.
شايع‏ترين سرطان‏هاى مربوط به دهان، سرطان لب ، سرطان كف دهان، سرطان زبان و سرطان فك فوقانى است ، تشخيص زودرس ، درمان هر يك از اين سرطان‏ها را آسان‏تر مى‏كند.
با عنايت به قابل پيشگيرى بودن بيماريهاى سرطان دهان، توصيه مى‏شود افراد به ويژه در سنين بالاى 40 سال به منظور اطمينان از بهداشت دهان خود هر سه ماه يك بار به متخصص بيمارى‏هاى دهان مراجعه نمايند.
درمان سرطان دهان براساس نوع ضايعه و اين كه سرطان كدام ناحيه دهان را مبتلا كرده است، از طريق اعمال جراحى صورت مى‏گيرد و بيماران پس از درمان مى‏توانند براى سال‏هاى متمادى مجدداً به زندگى عادى خود باز گردد.



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , توصیه های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

دانشمندان ثابت کردند؛

دست ها يکي از منابع اطلاعاتي درباره وضع سلامت فرد است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل ازخبرگزاري روسيه؛دستان فرد سالم داراي پوست سالم، گرم،صاف و هموار،خطوط واضح و مشخص است و عروق آن برجسته و نمايان نيست.اما اگر پوست کف دست زرد باشد،نشانگر مشکلات کيسه صفرا يا کبد است.کف دست مرطوب نشانگر مشکلات سيستم غدد درون ريز است و نقش مرمري بر روي کف دستان،نمايانگر مشکلات عروقي است.دستان سرد در افراد مبتلا به اختلالات گردش خون بروز مي کند.کرختي و بي حسي انگشتان نشان دهنده مشکلات در سيستم قلبي -عروقي است.سرو صدا درمفاصل آن نيز گوياي کمبود کلسيم است.


:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , توصیه های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي
چرا عرق سوز می شویم و راه پیشگیری و درمان آن چیست؟


عرق‌سوزشدن چین‌های پوستی بدن در فصل تابستان، مشکلی شایع است ولی اگر تمایل دارید این تابستان آن را تجربه نکنید، راه‌های آسانی وجود دارد که از بروز آن جلوگیری کنید و با مشاهده ی اولین علامت، با کمک درمان‌های خانگی آن را از بین ببرید. فراموش نکنید که رطوبت و عرق ناشی از گرمای هوا، یکی از علل مهم گسترش بیماری‌های پوستی در این فصل است، مثلا چین‌های پوستی در فصول گرم سال در معرض عرق‌سوز شدن هستند.

بیماری‌های فصل گرم سال به طور کلی به دو دسته تقسیم می ‌شوند:

الف) بیماری‌های پوستی با منشا عفونی

ب) بیماری‌های پوستی مرتبط با نور خورشید

علت عرق سوز شدن

اغلب کودکان وقتی پوست‌شان عرق‌سوز می ‌شود که والدین‌شان لباس‌های خیلی گرم به آنها بپوشانند. به همین علت است که به پدران و مادران جوان توصیه می ‌شود که لباس‌های خیلی گرم به کودکان‌شان نپوشانند.

یک لباس معمولی مانند لباس افراد عادی کافی است تا کودکان در دمای عادی مانند بزرگسالان فعالیت کنند. به طور معمول، غدد عرق کودکان مانند بزرگسالان هنوز به خوبی رشد پیدا نکرده است، بنابراین ممکن است به راحتی در چین‌های بدن‌شان آثار عرق‌سوز شدن دیده شود.

این جوش‌ها اغلب در سه تا چهار روز بهبود می ‌یابند، ولی اگر پس از گذشت این زمان هنوز جوش‌ها باقی بودند و کودک شما تب کرد، لازم است با یک پزشک مشورت کنید. عرق‌سوز شدن بر اثر قرار گرفتن در معرض نور خورشید به وجود نمی ‌آید، بلکه زمانی ایجاد می ‌شود که گرمای بیش از اندازه‌ به بدن برسد و بدن با تولید بسیار زیاد عرق، واکنش نشان ‌دهد.

چاره عرق‌سوز شدن چیست؟

فراموش نکنید، عرق‌سوزشدن، خودبه‌خود بهبود می یابد. بنابراین نیاز به دارو و پزشک نیست. شما می توانید به توصیه های زیر عمل کنید تا از شر این خارش‌های پوستی خلاص شوید.

لباس‌های خنک بپوشید:

وقتی به منزل می ‌رسید، لباس های تنگ و پلاستیکی را کنار بگذارید و لباس‌های نخی ، گشاد و خنک بپوشید.

دوش آب سرد بگیرید:

دومین قدم این است که بخش‌هایی از پوست‌تان را که عرق‌سوزشده است، خنک کنید. برای این کار می‌ توانید از باد سرد سشوار استفاده کنید یا دوش آب سرد بگیرید.

هوا به جای حوله:

همه ما عادت داریم بعد از حمام کردن با حوله پوست بدن را خشک کنیم، ولی این‌ بار حوله را کنار بگذارید و اجازه دهید بخش‌هایی از بدن‌تان که عرق‌سوز شده‌، در معرض هوای آزاد خشک شود.

کرم‌های ضد حساسیت:

اگر پوست شما حساس است و احساس خارش دارید، می توانید از کرم “هیدروکورتیزون” برای از بین بردن حساسیت استفاده کنید.

لباس‌های تابستانه:

برای اینکه دوباره عرق‌سوز نشوید، در هوای گرم تابستان، تلاش کنید لباس‌های خنک تر و جنس نخی بپوشید. در ضمن تا می ‌توانید لباس کمتری در تابستان به تن کنید.

هوای خنک و خشک:

بهترین درمان عرق‌‌سوزشدن پوست آن است که در محیطی خنک و بدون رطوبت قرار بگیرید، برای مثال در یک اتاق، کولر روشن کنید و رطوبت هوا را نیز تنظیم کنید. برخی از سیستم‌های خنک‌کننده هوشمند می ‌توانند دما و رطوبت اتاق، خانه و محل کارتان را تنظیم کنند.

از پودر بچه استفاده کنید:

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که زیاد عرق می ‌کنید، می ‌توانید از پودر بچه برای پیشگیری از عرق‌سوزشدن پوست بدنتان استفاده کنید. پودر بچه پوست شما را خشک نگه می‌ دارد. پودرها عرق را به خود جذب کرده و علاوه بر آنکه سطح پوست را خشک نگه‌ می ‌دارند، از عرق‌سوزشدن مجدد پوست نیز جلوگیری می کنند.
تابستان و عرق زیاد

عرق‌سوزشدن، معمولا حاوی جوش‌های دانه مانند قرمز و یا صورتی رنگی هستند که در بخش‌هایی از بدن که به وسیله لباس پوشانده می ‌شوند، دیده می ‌شود. زمانی سر و کله این جوش‌ها روی پوست پیدا می ‌شود که دهانه غدد عرق مسدود و مجرای آنها متورم ‌شود.

کودکان قربانیان درجه اول عرق‌سوزشدن هستند و مادرانی که نوزاد دارند، با این دردسر روبرو هستند، ولی خیلی از بزرگترها هم وقتی در آب ‌و هوای گرم و مرطوب رفت‌وآمد کنند، به این عارضه پوستی دچار می‌ شوند.

اگر شما مجبورید در آب‌ وهوای گرم و مرطوب تابستان کار کنید، به دلیل عرق‌کردن زیاد ممکن است عرق‌سوز شوید. این التهاب پوستی سن و سال نمی ‌شناسد، ولی بیشتر کودکان را گرفتار می‌ کند و اغلب روی کشاله‌ران، آرنج و زانو دیده می ‌شود.
پیشگیری از عرق‌‌سوزشدن کودکان

۱- هر ساعت کهنه و پوشک کودک را کنترل کنید و اگر آلوده شده است، آن را سریع عوض کنید.

۲- پس از هر بار عوض کردن کهنه بچه، او را با آب ‌ولرم و صابون ملایم بشویید.

۳- اجازه بدهید پس از شستن بچه، ابتدا بدن او خشک شود. سپس او را پوشک کنید.

۴- برای اینکه پوست پاهای کودکتان، عرق سوز نشود، کرم ” زینگ اکساید” را به پوستش بمالید.

۵- شلوارهای پلاستیکی به کودکتان نپوشانید.

۶- اگر کودک شما به یک نوع پوشک حساس است، نوع پوشک کودک را تغییر دهید.

۷- اگر شما عادت دارید از کهنه‌های پارچه‌ای سنتی برای کودک استفاده کنید، آنها را بعد از هر بار شستشو، ۱۵ دقیقه در آب جوش بجوشانید تا اثرات مواد شوینده و میکروب‌ها از روی آن زدوده شود.

۸- وقتی پای کودک عرق‌سوز شده است، از پودر تالک روی پوستش استفاده نکنید. پودر تالک ممکن است وارد ریه کودک شود و ایجاد عفونت کند.



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , توصیه های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

 

هر چه بیشتر بخورید ، سریعتر لاغر می شوید !

 

هرچه تمایل به خوردن بیشتر، اضافه وزن بیشتر
دیگر نیازی به ثابت کردن نیست. گرسنگی شدیدی که شما را به سمت خوردن هر چیزی، البته بیشتر اوقات خوراکی‌های شیرین، سوق می‌دهد، تغذیۀ تان را نامتعادل کرده و باعث اضافه شدن وزن می‌شود. چه کار کنیم که دیگر قربانی این هوس‌های گاه و بیگاه نباشیم؟

تمایل به خوردن: نیاز یا هوس؟
در کتاب‌های لغت در تعریف این کلمه آمده است: گرسنگی ناگهانی و شدید و/ یا خواستۀ شدید، تمایل غیر قابل مقاومت به چیزی.

در ابتدا باید بفهمیم که شما قربانی کدام گرسنگی شده اید، قائل شدن این تمایز چندان هم ساده نیست. زیرا ممکن است شما دچار گرسنگی آنی شده باشید، یک گرسنگی شدید که هر روز در یک ساعت معین تکرار می‌شود، در واقع ساعاتی گرسنه نیستید و ساعاتی دیگر به شدت احساس ضعف و گرسنگی دارید.
همان طور که می‌دانید، این گرسنگی‌های کاذب خطر افزایش وزن را با خود به همراه دارند، شما به این احساس پاسخ می‌دهید و آرامش می‌کنید ولی با نوعی احساس عذاب وجدان! ممکن است گاهی اوقات برای رها شدن از این احساس، یک لیوان آب بخورید ولی واقعیت این است که به هیچ وجه احساس سیری نمی‌کنید.

تمایل به خوردنی بر اثر گرسنگی
آیا این تمایل بر اثر گرسنگی است؟ یک گرسنگی واقعی؟ اگر بر اثر گرسنگی واقعی باشد، باید شکم تان قار و قور کند، کمی سرتان گیج برود، چشم‌های خسته تان کمی محو ببیند و‌ نتوانید خوب راه بروید.
سئوالی که در اینجا پرسیده می‌شود این است که آخرین وعده غذایی را چه زمانی صرف کرده اید؟

اگر خیلی وقت است که غذا خورده اید، یا یک وعده غذایی مثل صبحانه یا نهار را حذف کرده اید یا چندین ساعت است که هیچ چیز میل نکرده اید، در این صورت بله، شما واقعاً گرسنه هستید.
شاید هم وعده غذایی که صرف کرده اید کافی نبوده است.
در تمام این موارد، قند خون تان کاهش می‌یابد و واقعاً نیاز به خوردن دارید. مهم نیست محتوای چیزی که می‌خورید چیست، کافیست که یک خوراکی شیرین و قندی باشد.

چاره ای برای تمایل به خوردنی بر اثر گرسنگی
چاره گرسنگی چیست؟ مسلماً اولین کار این است که وعده غذایی را حذف نکنید! گاهی اوقات، این ساده ترین کاریست که می‌توان انجام داد.

اگر از کسانی هستید که از صبحانه خوردن طفره می روید یا به یک کاسه غلات (خیلی شیرین) برای ۱۱ ساعت بسنده می‌کنید، خود را در معرض این گرسنگی شدید قرار می‌دهید، تنها راه چاره، رضایت دادن به یک وعده غذایی کامل است نه خوردن تنقلات و ریزه خوری!

یک غذای واقعی که از لحاظ پروتئین، چربی، کربوهیدرات و فیبر متعادل باشد! یعنی حداقل ۵۰ گرم نان (کربوهیدرات) سرشار از فیبر و نه نان سفید، کمی کره (چربی) و مربا، یک واحد میوه (حاوی کربوهیدرات و فیبر) و یک واحد لبنیات مانند ماست یا پنیر سفید (حاوی پروتئین).
اگر می‌خواهید برای صبحانه به یک ساندویچ یا سالاد بسنده کنید (برای این که چاق نشوید!)، طبیعتاً بعدازظهر دچار ضعف و گرسنگی و تمایل به خوردن شدید خواهید شد.

راه حل: یک واحد میوه یا یک واحد لبنیات به غذایتان اضافه کنید تا مدت بیشتری شما را نگه دارد. یا می‌توانید یک عصرانه شامل میوۀ تازه یا خشک یا یک کاسه پنیر سفید یا میوه یا تخم مرغ آب پز میل کنید.

تمایل به خوردن به علت هوس
آیا این تمایل به خوردن و گرسنگی هوس است؟
ناراحت، خسته و مضطرب هستید، بر روی پوست تان احساس درد دارید، پشت تان درد می‌کند، پشت ترافیک کلافه شده اید، یا از اتوبوس جا مانده اید، با کسی (فرزند، همسر، رئیس،…) درگیر شده اید…
به طور خلاصه، هر مشکلی که داشته باشید، تحت تأثیر یک احساس کمابیش قوی قرار گرفته اید و تمایل دارید که چیزی بخورید. بدون اینکه خبر داشته باشید که این تمایل به خوردن از این احساس ناشی می‌شود.
اما آن چیزی که تمایل به خوردنش دارید، حسابی شیرین است! و قطعاً یک واحد میوه، یا یک کاسه ماست یا یک تخم مرغ آب پز نیست که برای یک مدت شکمتان را پرکند!

شما فکر می‌کنید که واقعاً گرسنه هستید، ولی اگر خوب تجزیه و تحلیل کنید متوجه می‌شوید که گرسنه نیستید، وگرنه برای رفع گرسنگی میوه، ماست یا تخم مرغ آب پز انتخاب‌های مناسب تری بودند تا یک خوراکی شیرین!

علت تمایل به خوردن به علت هوس چیست؟
علت این امر یک عدم تعادل در تغذیه تان میان، قند (کربوهیدرات سریع الجذب) و پروتئین هاست.
اگر بیش از ۵% انرژی روزانه تان توسط قند تأمین شود، شما از میزان قند مناسب برای بدنتان تجاوز کرده‌اید.
آیا زن هستید و به طور نرمال روزانه ۲۰۰۰ کالری انرژی نیاز دارید؟ ۲۵ گرم قند یا شکر برای یک روزتان میزان مناسبی است. (یعنی ۱۰۰ کالری، هر گرم قند حاوی ۴ کالری است.)

ولی قند فقط همان مقداری نیست که شما به چشم می‌بینید و در چای، قهوه یا شیر می‌ریزید. قند موجود در نوشیدنی‌های شیرین را که پنهان شده اند از یاد نبرید. یک لیوان کوچک سودا ۱۰ کالری انرژی دارد. یک قاشق مربا یا یک بیسکویت ۵ تا ۱۰ گرم قند در خود دارند، یا یک دسر خامه‌ای حداقل ۲۰ گرم شکر را دارد.

قبل از این که با خیال آسوده شروع به خوردن خوراکی‌ها کنید، نگاهی هم به برچسب شان بیندازید. میزان قند دسرهای صنعتی را که در پایان غذا می‌خورید، نیز محاسبه کنید.

اگر در روز، تشنگی تان را با آبمیوه یا سودا (و نه آب) رفع می‌کنید، شک نداشته باشید، بدون اینکه متوجه باشید به سرعت از حد سهمیۀ قند روزانه تان عبور کرده اید!

این قندها واکنش‌های شیمایی بدن را برهم می‌زنند، شما همچنان بر مصرف بیشتر و بیشتر قند اصرار دارید و مانند یویو کربوهیدرات‌ها را در بدن‌تان بازی می‌دهید (در واقع میزان قند در خونتان را). متأسفانه، این وضعیت، شرایط بیوشیمیک تان و همزمان تغذیه تان را مختل می‌کند: وقتی که یک نوشیدنی شیرین می‌نوشید یا یک خوراکی شیرین می‌خورید، قندتان بالا می‌رود، موقع غذا که می‌شود گرسنه نیستید و تمایلی به گوشت، ماهی، تخم مرغ و مواد پروتئینی دیگر ندارید.

طی این مدت، تمام قندی که مصرف کرده اید در طی روز به چربی تبدیل شده و در ران‌هایتان (یا باسن یا شکم تان) جا خوش کرده اند!

چاره ای برای تمایل به خوردن به علت هوس
متوقف کردن خوردن و نوشیدن مواد قندی راه حل مناسبی نیست زیرا در این صورت شما احساس می‌کنید که حالتان بد است و مأیوس هستید، در واقع این اقدام شرایط استرس روحی را که باعث تمایل به قند می‌شود، از بین نمی‌برد. بنابراین باید کم کم قند را کنار بگذارید تا دیگر واقعاً تمایلی به آن نداشته باشید.

برای این کار باید با اضافه کردن میزان پروتئین وعده غذایی تان شروع کنید، خصوصاً صبحانه. یک واحد لبنیات یا یک برش ژامبون یا یکی دو تا تخم مرغ زده شده به شکل املت میل کنید. این مواد پروتئینی به اضافه نان کامل (حداقل ۵۰ گرم) که کمی کره مالیده اید و یک واحد میوه، صبحانۀ ایده آلی را تشکیل می‌دهند.
خواهید دید حتی اگر عصبانی و ناراحت شوید، تمایل تان به مواد قندی در صبح از بین خواهد رفت؛ علتش هم غذاهای مقوی و سرشار از پروتئین، کربوهیدرات و فیبر است. احتمالاً فکرش را هم نمی‌کردید که این قد تأثیر داشته باشد!

اما اگر نخوردن مواد قندی و شیرینی جات واقعاً عذابتان می‌دهد، یک کاسه کوچک ماست یا پنیر سفید یا یک عدد تخم مرغ آب پز، بخورید. پروتئین‌های موجود در این خوراکی‌‌ها، تمایل به مواد قندی را از بین می‌برند.
یک برش گوشت یا یک تکه ماهی، به همراه مقدار مناسبی سبزیجات به اضافۀ لبنیات و میوه و البته نان کامل ناهار مناسبی را تشکیل می‌دهند. این میزان مناسب پروتئین حیوانی و گیاهی، کربوهیدرات‌‌های ملایم و فیبر باعث حفظ میزان مناسب کربوهیدرات می‌شود.

آب بنوشید
سودا و نوشیدنی‌های شیرین ممنوع! این نوشیدنی‌ها حتی اگر باعث افزایش قند خون تان هم نشوند،تمایل به شیرینی‌تان را تحریک کرده و شما را به خوردن و نوشیدن مواد قندی عادت می‌دهند.
باید تمایل کمتری به نوشیدنی‌های شیرین نشان دهید، زمانی که تشنه هستید، یک لیوان آب خنک (و نه یخ) را امتحان کنید.

خواهید دید که نوشیدن یک لیوان آب خنک در مقایسه با یک نوشیدنی شیرین یا سودا، که دلتان می‌خواست بنوشید و چندان هم تشنگی را رفع نمی‌کند، بسیار لذت بخش تر است.
با به کار بستن این توصیه‌ها، به سرعت خواهید دید که دیگر دچار گرسنگی‌های شدید و کاذب نخواهید شد و با این روش می‌توانید اضافه وزنتان را کم کنید.



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , توصیه های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 417
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

 

خوردن سیب با پوست ماهیچه ها را قوی می کند

 

گروهی از دانشمندان آمریکایی در بررسیهای خود نشان دادند که خوردن سیب با پوست می تواند به تقویت عضلات کمک کند.

به گزارش مهر، چندی پیش دانشمندان موسسه کارولینسکا در استکهلم سوئد نشان دادند همانطور که در کارتون "پاپای" (ملوان زبل) اتفاق می افتد، اسفناج یک ماده خوراکی غنی از نیترات است و حتی مصرف کم آن به مدت سه روز مداوم می تواند میزان اثربخشی میتوکندریها را بهبود ببخشد. میتوکندریها نیروگاههای انرژی حاضر در سلولهای ماهیچه ای و بافتها هستند و بنابراین مصرف اسفناج به تقویت ماهیچه ها کمک می کند.

اما اکنون گروهی از دانشمندان دانشگاه آیووا با انجام مطالعاتی بر روی مواد غذایی که قادرند فرایند "تحلیل عضلانی ژنتیکی" را به تاخیر بیندازند موفق شدند هزار و 300 ماده را شناسایی کنند.

در بین این مواد، "اسید اورسولیک" که به میزان بسیار بالایی در پوست سیب دیده می شود یکی از موادی است که بیشترین تاثیر را بر روی تقویت عضلات دارد.

این ماده در گوشت سیب وجود ندارد. اسید اورسولیک علاوه بر پوست سیب در آلو، زغال اخته، ریحان و پونه کوهی نیز یافت می شود.

براساس گزارش نیوزفود، این دانشمندان با انجام آزمایشاتی بر روی مدلهای حیوانی دریافتند موشهایی که برای آنها این مولکول تجویز شده بود ریتم عضلانی بهتری داشتند و از فواید کلی این ماده از جمله کاهش چربیهای خون بهره مند می شدند.

این دانشمندان در این خصوص توضیح دادند: "این مولکول، بسیار جالب است. علاوه بر پتانسیلهای دارویی، نتایج بررسیهای ما نشان می دهد که اسید اورسولیک در یک رژیم غذایی سالم نیز وجود دارد. این برای کسانی که از دیرباز عادت داشته اند سیب را با پوست بخورند خبر خوبی است."



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , توصیه های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 448
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

دانلود کردن نرم افزار کامپیوتر فیلتر کردن سایت مورد نظر برای فرزندان توسط والدین

تاریخ انتشار

1394/02/01

12:00 AM

اندازه فایل

24,980 KB



:: موضوعات مرتبط: نرم افزارهاي pc , ,
:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

پروردگارم ...
شکوفایی روزت را سپاس میگویم که تاریکی شب را پایان می بخشد
و تاریکی شب را نظاره گرم که هیاهوی روز را سرانجام است؛
در این میان این "من" هستم که بالا میروم؛
پایین می آیم ؛
خوشحال و غمگین می شوم؛
تهی و سرشار می شوم و باز....
همان میشوم که بودم،
پروردگارم بندگی ام را بپذیر.
با یه بغل هوای تازه
سلام،صبح زیباتون بخیر



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 412
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

هر صبح!
پلکهایت؛
فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند،
سطر اول همیشه این است:
"خدا همیشه با ماست"



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

سلام صبح بخیر دوستان
انوار طلایی خورشید نوید مهربانی ولطف پروردگار را میدهند
که دراین روز زیبا به روی همگی مالبخند میزند
بیاید به یکدیگر لبخند بزنیم وصبحی پرازعشق ومهربانی را آغاز کنیم
که عشق منشا درمان همه دردهای بشریست .
صبح همگی بخیر روز خوب و سرشار از شادی برای همگی مان آرزو دارم .



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي
"صبح"
یعنی بوی گل مریم
که سراسر شب را پر کرده بود
و حالا با نوازش حس بویایی ات
بیدارت می کند...
"صبح"
یعنی آغاز؛
آغاز یک عبور
ودریچه یک"سلام" ...
گوش کن! ...
در نبض کودکانه ی صبح،
این راز برکت است که می نوازد...
به حرکت سلام کن ...


:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

ﭼـﺸـﻤـﻬـﺎ ﺭﺍ بستم ...

و باز،باز کردم

این صبح ﺟـﻮﺭ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﯾـﺪﻡ ...

ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺮﻗـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ ...

ﺗـــــﻮ ﻫـﻤـﺎﻥ عزیز،عزیزی

سلام عزیزم.صبحت بخیر



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

سلاااااااام دوستان
سلاااااااام زندگی
عجب صبحی است امروز
زیباترین صبح خدا در حال آغاز است
سلااااااام ای شاهکار خلقت



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت...
دوباره امروز متولد شدی "آدم"
پس خجسته باد هر روزت...
( صبحتون بخیر دوستان)



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

صبحی دیگر رسید و من در انتظار تو چشم میگشایم و دلم لبریز است از دیدن خورشید جانم تا جان ببخشد و ذوب کند یخهای کسالت و اندوه را تو با چشمانت زندگی و شادی را برایم به ارمغان می اوری ساده می ایی و پر شکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم . چشانم سخت تورا میجویند ای جاری زلال . ای تابیده بر دلت مهر. و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز .



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

اس ام اس صبح بخیر

هر طلوعی تولدی دوباره است
و هر تولدی شروعی دوباره!
صبحتون بخیر
لبتون خندون
دلتون بی غم
زندگیتون پر از عشق و امید



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 447
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

اس ام اس های زیبای صبح بخیر گفتن

سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟ منظره قشنگی در انتظارته... امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست.



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 479
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

دستهایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ

دنیا را به کامتان بچرخانم اما یکی

هست که بر همه چیز تواناست

از او تمنای لحظه های زیبا

برایتان دارم .



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

تنها چيزي
كه از فردا ميدانم اينه كه ...
خدا قبل از خورشيد بيدار است
از او ميخواهم كه قبل ازهمه
در كنار تو باشد ...
و راه را برايت هموار كند



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي
زمان را نمی‌توان متوقف کرد تنها کاری که می‌شه کرد اینه که آن را به نفع خود تغییر دهیم تا با گذشت زمان در جایی باشیم که همیشه آرزویش را داشتیم.


:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

آدمهاي منفي به پيچ و خم جاده مي انديشند
و آدمهاي مثبت به زيباييهاي طول جاده...
عاقبت هر دو ممکن است به مقصد برسند،
اما يکي با حسرت و ديگري با لذت!



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 471
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

بعضی شادی ها هیچ خرجی ندارد
چیزهایی را که دوست دارید,تجسم کنید
آن ها را آرزو کنید
و در موردشان رویا داشته باشید…



:: موضوعات مرتبط: sms خنده دار , ,
:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي
Mother Teresa
If you start judging people you will be having no time to love them.
مادر ترزا
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت


:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

از خدا جوییم توفیق ادب // بی ادب محروم ماند از لطف رب

سعدی



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

مشکل یا طرز تفکر؟

من مشکلات را رفع نمیکنم.
تفکرم را درست میکنم.
سپس مشکلات خودشان رفع می شوند.

لوییز هی



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

مرگ انسان زمانيست كه باور كند ديگر اميدي نيست
مرده اي كه نفس ميكشد



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

اگه يه روز به يه در بزرگ که يه قفل بزرگ روش هست برخوردي نااميد نشو...چون اگه قرار بود اون در باز نشه جايش يك ديوار مي‌گذاشتند!



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 428
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

پيش از سحر تاريك است، اما تاكنون نشده كه آفتاب طلوع نكند. به سحر اعتماد كنيد.



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

هفت پند مولانا

گشاده دست و جاری باش (مثل رود
با شفقت و مهربان باش (مثل خورشید
گر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب
عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ
متواضع باش (مثل خاک
بخشش داشته باش (مثل دریا
گر خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آیینه



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , جملات عارفانه بزرگان. , داستانهای پند آموز , ,
:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : كريم شريفي

آدامس بجویم یا نه؟آدامس بدون قند تأثیرات مثبت فراوانی در حفظ سلامت دندان*ها دارد، بدین معنی كه میزان ترشحات بزاقی را در طی عمل جویدن بالا می*برد و از خاصیت اسیدی پلاك*های مخرب دندان*ها می*كاهد.آدامس بدون قند تأثیرات مثبت فراوانی در حفظ سلامت دندان*ها دارد، بدین معنی كه میزان ترشحات بزاقی را در طی عمل جویدن بالا می*برد و از خاصیت اسیدی پلاك*های مخرب دندان*ها می*كاهد. بر طبق یك نتیجه*گیری علمی، آدامس می*تواند در كنار مواد دیگر محافظ دندان*ها، از پوسیدگی آنها جلوگیری كند.
بیش از بیست سال است كه در مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی سراسر دنیا، در مورد نقش افزایش ترشحات بزاقی در حفظ سلامت دهان و دندان، مطالعات گسترده*ای صورت گرفته است. شواهد بالینی حاكی از آن است كه نه*تنها آدامس عامل پوسیدگی دندان*ها نیست، بلكه استفاده از آن پس از هر وعده غذا یا بعد از میان*وعده*هایی نظیر شكلات و بیسكویت، اثر اسیدی ایجاد شده را كاهش می*دهد.
امروزه محققان معتقدند كه در كنار مسواك زدن مرتب دندان*ها با خمیر دندان حاوی فلوراید، آدامس نیز می*تواند نقش مفیدی در حفظ سلامت دهان و دندان ایفا كند.
آب دهان مهم*ترین ابزار دفاعی طبیعی دهان به*شمار می*آید. این مایع پلاك*های موجود بر سطح دندان*ها را می*شوید و اسیدهای ایجاد شده را خنثی می*كند. در نتیجهٔ جویدن موادی مانند آدامس یا سبزیجات طبیعی، بزاق بر روی دندان*ها جاری می*شود. این خاصیت را شویندگی اسید می*نامند. همچنین، ترشحات بزاقی مواد غذایی باقی*مانده در لابه*لای دندان*ها را می*زداید.
همان*طور كه پیش*تر اشاره شد، عمل جویدن به همراه مزه كردن طعم آدامس میزان ترشح بزاق را افزایش می*دهد. با جاری شدن آب دهان و افزایش مقدار آن، غلظت مادهٔ بی*كربنات در دهان بالا می*رود كه موجب خنثی شدن مواد اسیدی موجود در پلاك*های دندانی و دسترسی بیشتر به مواد معدنی و در نتیجه مانع پوسیدگی دندان*ها می*شود.
● تأثیر آدامس در جلوگیری از خشكی دهان
افرادی كه دچار عارضهٔ خشكی دهان هستند، به دلیل كمبود میزان ترشحات بزاقی و اسیدی بودن دهان، به پوسیدگی دندان مبتلا خواهند شد. لذا به این گروه توصیه می*شود كه با استفاده از آدامس میزان ترشحات بزاقی خود را افزایش دهند.
● بهترین نوع آدامس
سقز ماده*ای شیرین است. دو نوع قند سوربیتول و زیلیتول موجود در آن می*توانند موجب بیماری*های معده و روده شوند. اگر آدامس مصرفی شما دارای مقدار زیادی از این قندها باشد، دستگاه گوارشتان آسیب خواهد دید. امروزه، به دلیل بی*توجهی تولیدكنندگان آدامس به درصد قند موجود در آن، چنین مشكلاتی به*وفور ایجاد می*شوند. لذا به توصیهٔ متخصصان، برای جلوگیری از ابتلا به بیماری*های معده و روده، از آدامس*های با میزان قند كم استفاده كنید.
كودكان بالای ۵ سال می*توانند از انواع مختلف آدامس استفاده كنند. اما بهتر است به جای توجه به اسم و قیمت آدامس، به نوع و كیفیت آن دقت كرد.
بر طبق نتایج به دست آمده از پژوهش*های علمی، سقز بهترین نوع آدامس است. اضافه كردن درصد بالایی شكر و مواد طعم*دهنده به آدامس باعث كاهش كیفیت و حتی زیان*آور شدن این ماده می*شود.
● چند توصیهٔ مفید
▪ دست*كم دو بار در روز دندان*ها و لثهٔ خود را با خمیر دندان*های حاوی فلوراید بشویید.
▪ از مصرف زیاده از حد غذا و نوشیدنی*های شیرین بپرهیزید.
▪ مراجعهٔ سالیانه به دندانپزشك را در برنامهٔ زندگی خود بگنجانید.
▪ در صورت نبودن امكان مسواك زدن، جویدن آدامس كمك*كننده است. البته جویدن آدامس هرگز جایگزین شست*وشوی روزانهٔ دهان و دندان نخواهد شد. حداقل زمان لازم برای بروز آثار مثبت جویدن آدامس بیست دقیقه است.

گزارش: ایران اکونومیست



:: موضوعات مرتبط: دانستني ها , اخبار و دانستنی های پزشکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 22 تير 1395 | نظرات ()